شیرمادر یا شیرخشک

ساخت وبلاگ
هر چی داره بزرگتر میشه،بیشتر غر میزنه و بیشتر و بیشترگاهی اوقات علی رغم تمام احساس مادرانه و علی رغم تمام دوست داشتنش واقعا خستم میکنه.چهارشنبه رفتیم پیش مشاور تا شاید راه حلی برای ترس هاش پیدا بشه ولی بازم همون تکراری هایی که تو کتاب های روانشناسی یافت میشه یا تو پیج های اینستا میشه خوند.هری چی میگفتم این کار ها رو کردم برای جدایی محل خوابش از خودمون ولی انگار نه انگار.ته این مشاور با اون هزینه گزافی که دادم شد اینکه متوجه شدم تمام زندگیمون رو گذاشتیم برای رایان و این خیلی بده.درسته که بجه پاره تن ادم ولی این حد از انرژی گذاشتن براش خیلی زیاد.موقعی که دکتر بهم گفت که چه جوری یک سال و نه ماه داعم خودتو وقفش کرده بودی و از خوابت زدی خیلی برای خودم غصه خوردم،بهم گفت فکر نمیکنی در حق مریم ظلم کردی و اونجا بود که به خودم و اون روزا فکر کردم و دوباره سختی و غم اون روزا اومد سراغم.حرفاش برای منو امیر یک تلنگر بود،درسته که در خصوص ترس رایان کمکی بهمون نکرد ولی باعث شد یک ضربه به خودمون بزنیم و بهمون گفت شما دوتا ار هز کسی برای همه دیگه واجب ترین.مامان اینا که بیان تصمیم داریم بریم با هم پیاده روی و این موضوع خیلی خوبه.منم از اون روز تصمیم گرفتم یک سری کارهای رایان رو بزارم به عهده خودش،مثل تکالیف و غذا خوردن.نمیدونم شاید تاثیرش همین چند روز باشه ولی واقعا دوست ندارم ادامه دار باشه وبرای مابقی روزهای زندگیمون هم این وضعیت ادامه دار بشه... شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت: 17:17

امروز به صورت رسمی تبدیل اتاق به کارگاه انجام شد و استارت خورد.از ظهر با امیرعلی شروع کردیم و تا ساعت 7 هم به یک سر و سامان شکسته بسته ای رسید.اتاق رایان رو به اتاق وسط تغییر دادیم و خودشم خیلی استقبال کرد و از امشب باید بریم تو اتاق خودش بخوابونیمش،امیدوارم همکاری کنه و خواب های راحتی اینجا داشته باشه.اتاق قبلی رایان هم کلا خالی شد برای تغییرات جدید و ایجاد اتفاقات خوب.خیلی هیجان خوبی دارم،دوست دارم خیلی زود همه چی درست بشه و از این شلوغ پلوغی خونه با کار بیرون تفکیک بشه.مطمئنم که خدا و تمام کائنات همراهم هستن و تلاش های منو امیر رو میبینن و همراهیمون میکنن برای رسیدن به شرایط بهتر.یکشنبه و دوشنبه کلاس کروسان دارم و هیجان اونم هست که باید ببینم میتونم ازش کسب درامد کنم یا نه؟اتاق رو خالی کردیم تا لوله کش و کابینت ساز بیاد برای تغییرات و در نهایت فری که خرید شده هم نصب بشه و تحویل داده بشه.فر رو مدل بوش سری 8 گرفتیم و یخجال هم تصمیم داریم یک دست دو الکترواستیل بگیریم و فقط میخوایم که طرف بهمون تخفیف بده.اتفاقات خوب منتظر ماست تا خوشحالی هامون رو زیاد کنه....رایان من لطفا برای تغییر اتاقت همکاری کن باهامون و بزار همه چی تو مسیر درستش قرار بگیره و این پروسه وابستگی شما کمتر بشه و استقلال بیشتری برای خودت کسب کنی شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 25 مرداد 1402 ساعت: 14:35

منتظر وضعیت وام هستیم،هنوز نتیجه اعلام نشده و چون خوردیم به تاسوعا و عاشورا فعلا باید منتظر باشیم تا شنبه که ببینیم نتیجه چی میشه.از 17 فروردین رسما استارت کار رو زدیم،با کوکی شروع کردیم و بعد رسید به برونی و برای جاهای مختلف تارت بردیم.خیلی روزای سنگینی بود ولی پشت سر گذاشتیم.الان خییلی مشتری ندارم ولی خوب به هر حال سرم به کار مشغول شده.خیلی اصرار به تارت داشتم ولی الان که حدود پنج ماه رد شده دیگه اون اصرار رو ندارم و به این نتیجه رسیدم که هر چی زحمت کمتر استهلاک خودم کمتر.ولی واقعا تارت زدن و خوشگلیشو خیلی دوست دارم ولی خب خستگی و زمان بر بودنش خیلی زیاد.رسپی کیک کافه ای گرفتم و منتظرم که برام بفرسته تا بتونم از طریق کیک های کافه ای این پوشش رو انجام بدم.الان مشتری کناره ای عملا وجود نداره،اوایل با هایپرها کار کردیم که شاید برامون مشتری کناره بیاره ولی دیدیم نه فقط پولامون پیششون بلوکه میشه البته این وسط هایپر جردن خیلی خوب داشت جواب میداد که خانم استاد گند زد وسط داستانم.هنوزم که بهش فک میکنم نمیفهمم چرا و چرا و چرا؟؟؟من و از کانال ها حذف کرد،از دوره چیزکیک حذف کرد و 300 ت از پولمم قورت داد.اما من باید پیشرفت کنم چون تو سرم خیلی خواسته است که باید بهشون برسم،خیلی چیزا لازم دارم و باید به مرحله ای برسم که بشه به تمام خواسته هام برسم.امیرعلی دیشب میگه مریم باید برم بازاریابی اینطوری فایده نداره.گفتم اره دقیقا ولی دیگه نمیخواد رو تارت خیلی وقت بزاریم.یک دوره کروسان هم میخوام برم،امیرعلی گفت یکی از کافه ها گفته لازم داریم،هزینه دوره 5900 و باید تا موقع کلاس به این هزینه برسم که بتونم از همین محل کار کردنم به این هزینه برسم.امیرعلی بلک سلت مشغول به کار شد،به صورت پاره وقت و خیل شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 58 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 8:39

اخرین باری که اومدم سراغ وبلاگ یادمه کلی چیزی نوشتم و بعد یک هو سیستم هنگ کرد و دیگه منم فراموش کردم تا همین الان که یادم اومد اون روز خیلی چیزی نوشتم و خیلی چیز داشتم که بنویسم ولی نشد.خداروشکر تو درفت خود وبلاگ بود و به نظر ثبتش کردم ولی دیگه نرفتم جک کنم که ببینم هست یا نه.امیرعلی و رایان در حال تمرین چرتکه هستن،الان دارن کتاب B رو تمرین میکنن.روز دوشنبه رایان امتحان چرتکه داشت و از اخر هفته قبل با تمریناتی که با امیرعلی انجام داده بود و تسلطش مطمن بودم که فردا یکی از بهترین هاست و با اعتماد به نفس کامل رفتم پشت در کلاسش منتظر.وقتی چهره معلمشو دیدم خیلی هنگ کردم و توذهنم این بود که امیدوارم جیزی که فک میکنم رو نگه و گفت:(گفت رایان جان شنیداری فقط یکی نوشته و من مملو شدم از نگرانی و اینکه چرا باید اینطوری بشه.اومدیم سوار ماشین شدیم در حالی که بار سنگینی رو شونه هام حس میکردم و فقط دوست داشتم بفهمم دلیلش چیه؟داخل ماشین که نشستیم امیرعلی با خوشحالی پرسید چی شد و من براش گفتم و اونم یخ کرد.قرار بود ببرش موج های آبی ولی به این دلیل کنسل کردیم و هر چی پرسیدیم شروع کرد به حاشیه رفتن.خیلی حس بدی بود،نمیدونستم چرا باید اینطوری بشه و فقط انگار سرم مملو بود از نگرانی.به معلمش پیام دادم که خیلی برام جای سوال داره،لطفا اگر فردا هستین من بیارمش مجدد امتحان رو بده چون به پسرم ایمان دارم که از عهدش بر میاد.شب باهاش خیلی حرف زدم و اینطوری که متوجه شدم عقب مونده بود و به معلمش نگفته چون فک میکرده که اگر حرف بزنه معلم بهش میگه مگه من نگفتم ساکت باشین.خلاصه که روز بعد معلمش تل زد بهم و گفت من با توجه به تکالیفی که ارسال کردین و پیشرفتی که از رایان دیدم مطمئنم که مشکلش با من بوده و نتونسته حر شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 62 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 8:39

ناهار آش گذاشتم و کنارشم اگر امیرعلی اوکی بده میخوام املت درست کنم.شام خونه مامان به صرف سبزی پلو با ماهی دعوتیم و واسه همین دیگه گفتم خیلی تدارک نبینم.ضمن اینکه دیشب هم خیلی کم خوابیدم و الان یک جورایی گیجم .سفره هفت سین رو چیدم البته سمنو کم داره و باید برم بخرم میخواستم بعد ناهار برم ولی واقعا حسش نیست و میزارم عصر میرم.امسال برای من سال خیلی مطلوبی نبود ولی من به این چشم بهش نگاه میکنم که مقدمه ای هست برای شروع یک سال پربار.امسال باید کاری که این همه سال پشت گوش انداختم رو جدی بگیرم و برم تو کارش خیلی مستقیم جون واقعا به بحث مالیش نیاز دارم یا بهتر بگم نیاز داریم.با این شرایط مملکت فشار تو سال جدید زیاد میشه.از موقعی که انقلاب زن ز...... شکل گرفت خیلی امیدوار بودم به انتهای سالش ولی خب تا الان که خیلی جدی جلونرفته ولی امیدوارم تو سال جدید خیلی خیلی اتفاقات خوب بی افته ... فشار رو همه زیاده حالا چه اونایی که براشون نون داره چه اونایی که نداره.رایان وضعیت دبستانش رفت تو هاله ای از ابهام که باید ببینم چی براش رقم میخوره ولی امیدوارم اونی که صلاحش هست رو خدا براش درست کنه و بزاره سر راهمون.امیرعلی از پیش اطی اومد بیرون و شروع سال جدیدش با شرایط کاری جدید هست البته دوتا دیگه هم هست که منتظر خبرشون هست ولی قراره فعلا ازمایشی رو با مجموعه صبا شروع کنه تا بعد ببینه شرایط به جه شکل براش رقم میخوره.»»»»»» امیدم باید به روزهای پیش رو زیاد باشه غیر از این باشه خیلی خیلی بد خواهد شد.خدایا ما میخوایم پس توام برامون قسمت کن به امید سال خوب برای همه کشورم و بعد برای تک تک خانواده ام و کسانی که میشناسم حالا جه دور جه نزدیک شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 11:54

ی هو وسط همراهی نکردن سایت مضخرف فیلم نت تصمیم گرفتم بیام و یک سری به اینجا بزنم.
یعنی خیلی وقت هست که تو نیتم که بیام ولی خب نشد که نشد.
از کار بیکار شدم و تصمیم گرفتم که برای خودم استارت بزنم (حس نوشتن جملات نمیاد پس میزارم برای یک فرصت دیگه)

شیرمادر یا شیرخشک...
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 20:35

یک نیم ساعتی هست که از مصاحبه اولیه دبستان امام رضا اومدیم خونه و شما مشغول دیدن RAINBOW DASH هستی به اصطلاح خودت و منم سوپ رو گذاشتم و در حالی که اومدم یک دوری تو لب تاپ بزنم چشمم خورد به بوک مارک این پیج و دلم خواست تا بنویسم.خیلی محیط مدرسه بزرگی داشت و خیلی دلم باز شد،نمیدونم شرایط چه جوری میشه ولی به نظرم تو مدارس مشهد تنها مدرسه ای هست که تونسته فضای اموزشی مناسبی رو درست کنه و واقعا امکانات درست تری نسبت به سایر مدارس داشته باشه.درسته که تم مذهبی داره ولی وقتی یک چیزی تو کشور قانون هست در خصوص تمام مدارس هست پس بهتر اینه که حداقل فضای اموزشی درست رو در کنار این چیزا تجربه کنی.از پیش دبستانی که راضی بودم امیدوارم اینجا هم قسمتت بشه و تونسته باشیم تو رو تو شرایطی قرار بدیم که آینده خوبی برات رقم بخوره البته که اصل این کار به عهده خودت.امروز تو فرم مشخصات مادر قسمت شغل جای خالی رو دوست ندارشتم بنویسم خانه دار،چون همیشه تو فرم های اداری این قسمت رو میزدم کارمند و این بار نوشتم خانه دار ولی گفتم مطمن باش مریم کارت میره جلو وتو میتونی برای خودت شرایطی که دوست داری رو رقم بزنی.هر چی پول داشتم و دارم همش رو دارم میزارم برای خرید وسیله و مواد اولیه و این چیزا که بتونم تو کاری که دوست دارم موفق بشم.نمیدونم چرا ولی همیشه که میخواستم این کار رو شروع بکنم تهش میگفتم خرج نکن بعد رو دستت میمونه ولی ایندفعه چون امیدم به این هست میگم خرج کن تا بیشترش بهت برگرده و امیدوارم خدا نگاهش رو ازم نگیره و این امید رو به حقیقتی تبدیل کنه که همراه زندگیمون بشه. شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 20:35

رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء ﴿۳۸﴾

پروردگارا از جانب خود فرزندى پاك و پسنديده به من عطا كن كه تو شنونده دعايى

شیرمادر یا شیرخشک...
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 86 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:30

چقدر روزا داره برام کند سپری میشهچقدر در حالت نمیدونم چه می شود و چه میکنم و چه خواهد شد سپری میشه؟ظاهرم خوشحال ولی ته دلم یک حسی دارم که دوست دارم تنها باشم.دوست دارم یکم با خودم خلوت کنم یکم تو خودم باشم آزاد از هر فکری و مسئولیتی و هر چی ...این روزا تو ذهنم خیلی فکر و خیال،خیلی درگیری و خیلی تصمیم ها و خواسته هاست اما بیرونم خالی از همه ایناست انگار که بیرونم یک آدم خیلی پر شور و حال و خوشحال ولی درونم یکی هست که با خودش درگیر و نمیدونم میخواد چه کنه با زندگیشرایان از مهرماه میره مهدکودک و به طور رسمی تجربه جدایی از خونه رو به دست میاره و این خیلی برام خوشایند.خیلی دلم پرمیکشه برای اینکه ببینم حضورش برای رفتن به مهدکودک چه جوری؟خیلی دوست دارم یک دوربین بهش وصل کنم تا هر جا میره با حس و حالش و تجربش همراه باشم.بچم این همه وقت دوست داشت من خونه بمونم و کنارش باشم،حالا که احتمالا از مهرماه خونه هستم رایان همراهم نیست و مهدکودک،مبینی مامان این رسم زندگی و جریاناتی هست که برای هممون رقم میخوره.راستش دوست دارم مهرماه رو دنبال کار نباشم و فقط یکم استراحت بدم به خودم،دوست دارم روزای اول مهدکودک رفتن رایان رو با آرامش ببینم و مثل یک تصویر شفاف تا اخر عمرم تو ذهنم حک کنم.واسه همین اگر هم بخوام برم تو کار کارمندی ترجیح میدم که اون روزا مشغول به کار نباشم.مگر چندبار قرار هست که این حس رو تجربه کنم!خلاصه که فعلا باید به هر شکلی که هست این ماه رو تموم کنم تا در ماه های بعد باشد که رستگار شوم شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 83 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:30

این روزا همه فکر و ذکرم شده کیک.تا تایم خالی پیدا میکنم بهش فک میکنم،حتی شبا تو خوابم لابه لای خواب هام یک تصویری از کیک دارم میبینم.خیلی راه پر چالشی هست چون تنوع کیک ها و تزئیناتش خیلی زیاد شده و همش باید نوآوری داشته باشی.خیلی دوست دارم یک دوره حرفه ای کیک برم تا زودتر این مسیر برام پیش بیاد ولی لعنتی خیلی شهریش زیاد.تصمیم دارم یک کیک درست کنم برای پروانه و به عنوان شروع محل کار جدید براش بفرستم تا شاید از طریق پیجش بتونم برای پیجم فالور جمع کنم.واسه همین دنبال ایده هستم و اینکه چه کیکی میتونه براش مناسب تر باشه و امروز یک طرح زدم و امیدوارم که بشه و از پسش بربیام.خلاصه که خیلی امیدم بالاست و امیدوارم که بتونم و بشه. شیرمادر یا شیرخشک...ادامه مطلب
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 131 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 5:42