دقیقا نمیدونم چند روز دیگه کی و کجا این انتظار به سر میاد.
اگر بگم هر روز روزی چندبار تمام لحظه های درد زایمان تا رسیدن به رایان رو با خودم مرور میکنم دروغ نگفتم.روزی چند بار برای خودم تداعی میکنم لحظه شیرینی که بعد از یک درد عذاب آور پسرم رو بهم نشون میدن و میزارن تو آغوشم.وااااااااااااای که چه عشق شیرینی .شاید همین عشق که به ما خانوما این توان رو میده که بتونیم اون درد زایمان رو تحمل کنیم.
این روزها پُرم از حس های جور و واجور.حس هایی که یقینا هیچ مردی نمیتونه تجربه کنه و درک کنه.
دارم کارهای شرکت رو تند تند میبرم جلو که اون روزا اگر سرم شلوغ بود این کارم نمونه.راستش از نظر شرایط مالی دغدغه فکری دارم.اینکه دو روز دیگه با اومدن شازده پسر و زیاد شدن خرج هامون باید چه کرد؟
با خودم فکر کردم که صحبت کنم و سرویس های بیشتری رو بگیرم اما باز گفتم بزار رایان به دنیا بیاد ببینم چی میشه.
رایان عزیزم،امیدوارم با قدمهای کوچیکت برکت زیادی رو برامون بیاری و اقای پدر بتونه در یک موقعیت کاری خیلی خیلی بهتر قرار بگیره.
من میدونم که امیرعلی توانایی بودن تو مجموعه های بهتری رو داره پس خدایا این شرایط رو براش فراهم کن.
برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 119