روزهای انتظار

ساخت وبلاگ

روزام داره اینطوری سپری میشه که هر روز به این فک میکنم که 5 شنبه چه روزی در انتظارم خواهد بود.
چه جوری انجام میشه و چه جوری تموم میشه؟
علایم بارداری درونم کاملا مشهود؛ تهوع سرگیجه و بی حوصلگی و جالب اینجاست که خیلی هم زود اومده سراغم.
یعنی دقیقا امروز من در هفته 6 به سر می برم و این برای شروع خیلی زود.
خیلی سعی کردم تو این مدت بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم ولی متاسفانه واقعا از نظر روحی کشش ندارم و حتی ذهنم به این سمت نمیره که بخوام باهاش ارتباط بگیرم.

البته شاید دلیل اصلیش اینه که دوست ندارم باشه و به همین دلیل هست که در برابرش مقاومت میکنم.
میتونم کار درستی نیست ولی واقعا با توجه به شرایط موجود اصلا کشش ندارم که یکی دیگه رو هم وارد زندگیم کنم.
دوست دارم وقتی بیاد که از نظر روحی و جسمی کاملا بخوامش نه اینکه به اجبار به خودم بقبولونم که این هست و بخوای نخوای باید حفظش کنی.وقتی از نظر روحی امادگی نیست چرا باید بیارمش و بعد نتونم اونطوری که باید در حقش مادری کنم.
من در حق رایان به تمام جونم مایه گذاشتم و با تمام سختی هایی که براش کشیدم وجدانم راحت که برای پسرم کمی چیزی نزاشتم.ولی میدونم که اگر بیاد نمیتونم ....

 

کاش الان نبودی 
کاش حداقل سال دیگه بودی؛هر چند که اونجا هم زود بود ولی الان خیلی زود.خـــــــــیلی ... 

شیرمادر یا شیرخشک...
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 150 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 1:16