انتظار

کاش انتظار هم سهم تو بود

چشم بر افق سوار هم سهم تو بود

از این همه بغض خیس شبها سکوت یک دل بی قرار هم سهم تو بود....

بی قراری و انتظار حال این روزهای ماست رایان عزیزم پسرکم بشدت تو را چشم در راهیم دارم آهنگ ابی شب به اون چشمات که رقص دونفره من و مامان بود گوش میدم یادش بخیر چیقد زود گذشت و حالا این موقع همه چی خیلی زود میگذره و وفقط خاطرات میمونه اینو از عکس های روی دیوار خونه میشه فهمید وقتی یهو چشم بهشون میفته و میگیم یادش بخیر ...

خدایا خانوم کوچولو و پسرکم در پناه خودت باشن مریم عزیزم خداقوت بهت بده

امروز صبح رو تخت کنار مریم نشته بودم و حرکات رایان که خیلی زیاد بود و سعی میکرد که مامانش نخوابه هم واسم خوشحال کنندس هم واسم جای نگرانی از حال مریم بانو رو داره که اذیت میشه

واقعن من نمیتونم درک کنم چه حسی داره یه موجود زنده تو وجودت در حال تکون خوردن و تو داری نگاهش میکنی و چه هیجانی داره

امروز با خودم فکر میکرم مثلا من یه ماهی زنده بخورم اونوقت چه حسی دارم ولی حتی فک کردن بهشم هولناکه واقعن جالبه که خدا این همه زیبایی و تجریه رو واسه ما ادما گذاشته و بسیار شیرینه دیدن لحظات تکامل بشر

گام به گام در کنار مریم تا تجریه کامل زندگی و مرور خاطرات در پیری

رایان عزیزم وجودت باعث شده که من بواسطه تو از خدا بخام که

شرافت آبرو مون حفظ کنه سلامتی کامل داشته باشیم عاقبت بخیری روزی حلال و فراوون شادی و خونه بزرگتر و خیلی چیزای دیگه ولی

از خدا میخام اول از همه هر موقع وقتش شد و لحظه ای که شما میخای به این دنیا بیای و مثل پیچک خوشبختی به دستای و پای منو ومامانت بپیچی وقتی مریم بشدت دچار درد شد وقتی مریم دست میندازه تا دستی بگیره وقتی مامانت از شدت درد اشک داره ...خدایا مراقب مریم من باش تا بسلامتی زایمان کنه ...من اول مریم و میخام بعد رایان

انشالله که هردو سلامت باشن و من تا همیشه کنارشون خوشبخت

شیرمادر یا شیرخشک...