سیسمونی رو چیدیم

ساخت وبلاگ
هفته گذشته هفته شلوغی رو پشت سرگذاشتم،البته شلوغی در نوع خوب.
شب ولادت حضرت علی وسائل آقا پسر رو اوردن و بالاخره تمام ذوق و شوقم به حقیقت نشست.
یک مهمونی ترتیب دادیم با امیرعلی و خانواده ها رو دور هم جمع کردیم،برای شام پنه - الویه - میرزا قاسمی همراه با فینگرفود کالباس درست کردم و به نهایت هم خسته شدم .البته خدا خیر دهد مامان رو که به کمکم رسید والا دست تنها حتما وقت کم می آوردم و اذیت میشدم.
وسائل چیده شد و خداروشکر شب خوبی هم بود،اتاقش خیلی خوشگلتر از اون چیزی شد که فکر میکردم.
الانم میشه که با امیرعلی میریم تو اتاقش و شاید یک بیست دقیقه ای تو اتاقش در حال رویاپردازی هستیم از اینده ای نه چندان دور
روز چهارشنبه رفتیم خواستگاری برای دکترمون، به قول خودم عروس گلمون رو دیدیم و یک سری آشنایی ها بین خانواده ها صورت گرفت.چون به هر حال خانم دکتر و اقای دکتر که همو پسند کردن و مهم الان خانواده ها بودن که البته با توجه به شرایط حال حاضر خانواده ها هم که مطیع فرزندان و فقط جلسه معارفه خانوادگی بود.
از نظر خانوادگی که به نظر خوب بودن و باید دعا کرد که واقعا خودشون دوتا با هم خوب و خوش باشند و از بودن کنار هم لذت ببرن .

این هفته اخرین هفته ای که من بعد از 8 سال کار کردن میام شرکت.
آخرین هفته کاری و بودن در محیط کار و همکاری ، برام سخته ولی واقعا عشق به رایان و فک کردن به اینکه بخاطر آرامش و ایجاد شرایط بهتر برای رشدش این انگیزه رو میده که راحت تر با این مسئله کنار بیام.

راستش دغدغه کار اقای همسر رو دارم و هر روز کلی دعا میکنم که انشاءالله شرایط مناسبی براش پیش بیاد .یقینا باید توکل کرد و من هم این توکل رو کردم.فقط خدایا اردیبهشت به بعد رو برامون به شکلی رقم بزن که دغدغه اصلی و انتظارمون باشه تولد رایان و لاغیر ...

دلم برای نوشت اینجا تنگ بود و امروز باید می اومد سراغش ...

شیرمادر یا شیرخشک...
ما را در سایت شیرمادر یا شیرخشک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faslemaryam بازدید : 163 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:26